معنی فارسی bubblingly
B1به طرز شاد و پرانرژی صحبت یا رفتار کردن، ویژگی بیان احساسات مثبت.
In a cheerful, lively manner; expressing enthusiasm or joy.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز شادابی درباره پروژه جدیدش صحبت کرد.
مثال:
She spoke bubblingly about her new project.
معنی(example):
کودکان در حین بازی با صدای شاداب میخندیدند.
مثال:
The children laughed bubblingly while playing.
معنی فارسی کلمه bubblingly
:
به طرز شاد و پرانرژی صحبت یا رفتار کردن، ویژگی بیان احساسات مثبت.