معنی فارسی buffleheaded

B1

کسی که خرت و پرت می‌گوید یا فکرش در جایی دیگر است و درک ندارد.

Someone who is scatterbrained or absent-minded, lacking concentration.

example
معنی(example):

او آنقدر بی‌فکر بود که کلیدهایش را فراموش کرد.

مثال:

He was too buffleheaded to remember his keys.

معنی(example):

در طول امتحانت بی‌فکر نباش.

مثال:

Don't be buffleheaded during your exam.

معنی فارسی کلمه buffleheaded

: معنی buffleheaded به فارسی

کسی که خرت و پرت می‌گوید یا فکرش در جایی دیگر است و درک ندارد.