معنی فارسی bumkins

B2

مجموعه‌ای از افراد ساده‌لوح یا بی‌تجربه که رفتارهای کودکانه و شیطنت‌آمیز دارند.

A group of naive or inexperienced individuals, often acting playfully.

example
معنی(example):

بامکین‌ها در اتاق به شوخی می‌خندیدند.

مثال:

The bumkins in the room were laughing at the joke.

معنی(example):

آنها تمام شب مانند بامکین‌های بازیگوش رفتار می‌کردند.

مثال:

They acted like playful bumkins all evening.

معنی فارسی کلمه bumkins

: معنی bumkins به فارسی

مجموعه‌ای از افراد ساده‌لوح یا بی‌تجربه که رفتارهای کودکانه و شیطنت‌آمیز دارند.