معنی فارسی burn something to a crisp
B1اساساً به معنای سوزاندن چیزی به حدی است که کاملاً خراب و غیرقابل استفاده شود.
To cook something until it is completely burnt or charred, often beyond the point of being edible.
- IDIOM
example
معنی(example):
نان را خیلی طولانی در فر گذاشتم و آن را به طور کامل سوزاندم.
مثال:
I left the bread in the oven too long and burned it to a crisp.
معنی(example):
اگر آن را با دمای خیلی بالا بپزید، ممکن است استیک را به طور کامل بسوزانید.
مثال:
If you cook it at too high a temperature, you might burn the steak to a crisp.
معنی فارسی کلمه burn something to a crisp
:
اساساً به معنای سوزاندن چیزی به حدی است که کاملاً خراب و غیرقابل استفاده شود.