معنی فارسی burnished brass
B1برنجی که صیقل داده شده و براق شدهاست، معمولا در دکوراسیون و مبلمان استفاده میشود.
Brass that has been polished to a shiny finish.
- NOUN
example
معنی(example):
پیچ و مهرههای برنجی صیقلخورده به اتاق زیبایی بخشید.
مثال:
The burnished brass fittings added elegance to the room.
معنی(example):
او به برنج صیقلخورده دستگیرههای قدیمی کشوها نگاهی تحسینآمیز انداخت.
مثال:
She admired the burnished brass of the antique drawer handles.
معنی فارسی کلمه burnished brass
:
برنجی که صیقل داده شده و براق شدهاست، معمولا در دکوراسیون و مبلمان استفاده میشود.