معنی فارسی bushelled

B1

فرآیند بسته‌بندی یا جمع‌آوری مواد در مقادیر مشخص به نام بشکه.

Having been collected or packaged into bushels, especially referring to agricultural products.

example
معنی(example):

دانه‌ها بسته‌بندی شده و آماده فروش بودند.

مثال:

The grains were bushelled and ready for sale.

معنی(example):

پس از برداشت، ذرت را بسته‌بندی کرده‌اند.

مثال:

They have bushelled the corn after harvesting.

معنی فارسی کلمه bushelled

: معنی bushelled به فارسی

فرآیند بسته‌بندی یا جمع‌آوری مواد در مقادیر مشخص به نام بشکه.