معنی فارسی bushwoman

B1

زنی که در مناطق بوش یا طبیعی زندگی می‌کند و معمولاً با محیط زیستش ارتباط نزدیکی دارد.

A woman who lives in bushland and usually has a close relationship with her environment.

example
معنی(example):

بوش‌وومن به راحتی در میان طبیعت حرکت می‌کرد.

مثال:

The bushwoman navigated through the wilderness with ease.

معنی(example):

دانش او او را به یک بوش‌وومن مورد احترام تبدیل کرده بود.

مثال:

Her knowledge made her a respected bushwoman.

معنی فارسی کلمه bushwoman

: معنی bushwoman به فارسی

زنی که در مناطق بوش یا طبیعی زندگی می‌کند و معمولاً با محیط زیستش ارتباط نزدیکی دارد.