معنی فارسی buttermaking
B1فرایند تولید کره شامل روشهای تهیه و شیرین کردن آن.
The process of making butter, including preparation and churning methods.
- NOUN
example
معنی(example):
تولید کره در زمانهای گذشته مهارت مهمی بود.
مثال:
Buttermaking was an important skill in earlier times.
معنی(example):
او تولید کره را از مادر بزرگش یاد گرفت.
مثال:
She learned buttermaking from her grandmother.
معنی فارسی کلمه buttermaking
:
فرایند تولید کره شامل روشهای تهیه و شیرین کردن آن.