معنی فارسی calamined
B1عملی که شامل پوشش دادن یا آمادهسازی یک سطح برای اهداف خاص است.
The act of treating a surface, typically to make it ready for application or to protect it.
- VERB
example
معنی(example):
او سطوح را کلامینه کرد تا برای رنگ آمیزی آماده شوند.
مثال:
She calamined the surfaces to prepare for painting.
معنی(example):
فلز کلامینه شد تا از زنگ زدگی جلوگیری شود.
مثال:
The metal was calamined to prevent rust.
معنی فارسی کلمه calamined
:
عملی که شامل پوشش دادن یا آمادهسازی یک سطح برای اهداف خاص است.