معنی فارسی calculiform

B2

شکل یا فرمی که شبیه به محاسبه باشد.

Having the shape or form of calculation, often in a mathematical context.

example
معنی(example):

شکل محاسباتی شیء توجه دانشمند را جلب کرد.

مثال:

The calculiform shape of the object caught the scientist's attention.

معنی(example):

مهارت‌های محاسباتی او در رویکرد ریاضی‌اش واضح بود.

مثال:

His calculiform skills were evident in his mathematical approach.

معنی فارسی کلمه calculiform

: معنی calculiform به فارسی

شکل یا فرمی که شبیه به محاسبه باشد.