معنی فارسی calenturing

B1

تب کردن، حالت بیماری که در آن دما بدن بالا می‌رود.

Having a fever; experiencing an elevated body temperature.

example
معنی(example):

او پس از دویدن در زیر آفتاب داغ، تب کرده بود.

مثال:

He was calenturing after running in the hot sun.

معنی(example):

کودک تب‌دار نیاز داشت تا آب زیادی بنوشد.

مثال:

The calenturing child needed to drink plenty of water.

معنی فارسی کلمه calenturing

: معنی calenturing به فارسی

تب کردن، حالت بیماری که در آن دما بدن بالا می‌رود.