معنی فارسی calibred
B2کالیبره شده، به معنای تنظیم و ضبط دقت یک ابزار یا وسیله.
Adjusted and refined for precision, often related to measurement or performance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اسلحهها کالیبره شده بودند تا اطمینان حاصل شود که به طور دقیق شلیک میکنند.
مثال:
The guns were calibred to ensure they could fire accurately.
معنی(example):
او به دقت تجهیزات را کالیبره کرد تا بهترین نتایج را بدست آورد.
مثال:
He carefully calibred the equipment for the best results.
معنی فارسی کلمه calibred
:
کالیبره شده، به معنای تنظیم و ضبط دقت یک ابزار یا وسیله.