معنی فارسی calitrant

B2

به معنای سرکش یا نافرمان، به فردی که از اطاعت کردن امتناع می‌کند اشاره دارد.

Refusing to obey authority or control; stubbornly resistant to control.

example
معنی(example):

کودک سرکش از شنیدن حرف معلم امتناع کرد.

مثال:

The calcitrant child refused to listen to the teacher.

معنی(example):

نگرش سرکش او کار کردن با او را دشوار کرد.

مثال:

His calcitrant attitude made it difficult to work with him.

معنی فارسی کلمه calitrant

:

به معنای سرکش یا نافرمان، به فردی که از اطاعت کردن امتناع می‌کند اشاره دارد.