معنی فارسی calciltrant

C1

کسی یا چیزی که در برابر اطاعت یا همکاری مقاومت می‌کند.

Stubbornly refusing to obey orders or follow rules.

example
معنی(example):

کودک سرکش از شنیدن حرف‌های والدینش خودداری کرد.

مثال:

The calcitrant child refused to listen to his parents.

معنی(example):

با وجود تمام تلاش‌ها، کارمند سرکش از رعایت قوانین امتناع کرد.

مثال:

Despite all efforts, the calcitrant employee did not comply with the rules.

معنی فارسی کلمه calciltrant

: معنی calciltrant به فارسی

کسی یا چیزی که در برابر اطاعت یا همکاری مقاومت می‌کند.