معنی فارسی cankery
B1مشکلات یا حالتهای مرتبط با کنگر و بیماریهای پوسیدگی.
Pertaining to or indicative of canker or decay.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مسائل کنگری درخت پیر باید رسیدگی میشد.
مثال:
The cankery issues of the old tree needed to be addressed.
معنی(example):
مشکلات کنگری اگر بیتوجهی شود، میتواند گسترش یابد.
مثال:
Cankery problems can spread if left untreated.
معنی فارسی کلمه cankery
:
مشکلات یا حالتهای مرتبط با کنگر و بیماریهای پوسیدگی.