معنی فارسی carcased
B1پوشش یا حفاظتی برای محافظت از یک شیء.
Covered or enclosed in a protective casing.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند تکه اثر را برای حفاظت کارکاس کرد.
مثال:
The artist carcased the piece for protection.
معنی(example):
مجسمه کارکاس شده از آسیب در امان بود.
مثال:
The carcased sculpture was safe from damage.
معنی فارسی کلمه carcased
:
پوشش یا حفاظتی برای محافظت از یک شیء.