معنی فارسی caruncular

C1

وابسته به کارونکولا، استخوان یا بافتی که به کارونکولا مربوط می‌شود.

Relating to or resembling a caruncle.

example
معنی(example):

بافت کارونکولار در تولید اشک نقش دارد.

مثال:

The caruncular tissue plays a role in tear production.

معنی(example):

تحقیق در مورد ساختارهای کارونکولار درک ما از سلامت چشم را پیشرفته کرده است.

مثال:

Research on caruncular structures has advanced our understanding of ocular health.

معنی فارسی کلمه caruncular

: معنی caruncular به فارسی

وابسته به کارونکولا، استخوان یا بافتی که به کارونکولا مربوط می‌شود.