معنی فارسی carunculate

B2

دارای کارونکولا یا ویژگی‌های مشابه کارونکولا.

Having caruncles or a carunculate structure.

example
معنی(example):

برخی از گیاهان دانه‌های کارونکولاته‌ای دارند که به پراکندگی کمک می‌کنند.

مثال:

Some plants have carunculate seeds that aid in dispersal.

معنی(example):

ویژگی‌های کارونکولاته گیاه حشرات مختلفی را جذب می‌کند.

مثال:

The carunculate features of the plant attract various insects.

معنی فارسی کلمه carunculate

: معنی carunculate به فارسی

دارای کارونکولا یا ویژگی‌های مشابه کارونکولا.