معنی فارسی carunculated

C1

که دارای چندین کارونکولا یا برآمدگی‌های گوشتی است.

Having one or more caruncles.

example
معنی(example):

پوست کارونکوله قورباغه به استتار کمک می‌کند.

مثال:

The carunculated skin of the frog helps in camouflage.

معنی(example):

بسیاری از گونه‌های پرندگان دارای ویژگی‌های کارونکوله برای شناسایی هستند.

مثال:

Many species of birds have carunculated features for identification.

معنی فارسی کلمه carunculated

: معنی carunculated به فارسی

که دارای چندین کارونکولا یا برآمدگی‌های گوشتی است.