معنی فارسی castigable

B1

قابل تنبیه، رفتارهایی که می‌توان آنها را مجازات کرد.

Capable of being punished or reprimanded.

example
معنی(example):

رفتارها توسط معلم غیرقابل بخشش شناخته شد.

مثال:

The behaviors were deemed castigable by the teacher.

معنی(example):

برخی از اقدامات در جامعه غیرقابل بخشش محسوب می‌شوند.

مثال:

Some actions are considered castigable in society.

معنی فارسی کلمه castigable

: معنی castigable به فارسی

قابل تنبیه، رفتارهایی که می‌توان آنها را مجازات کرد.