معنی فارسی cataloguish
B1شبیه یا مرتبط با فهرست، به خصوص از نظر سازماندهی و نمایش اطلاعات.
Having characteristics or qualities similar to a catalog.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ظاهر شبیه فهرست قفسهها به کاربران کمک کرد تا به راحتی کتابها را پیدا کنند.
مثال:
The cataloguish appearance of the shelves helped users find books easily.
معنی(example):
طراحی یک ویژگی شبیه به فهرست داشت که ناوبری را ساده میکرد.
مثال:
The design had a cataloguish quality that made navigation simple.
معنی فارسی کلمه cataloguish
:
شبیه یا مرتبط با فهرست، به خصوص از نظر سازماندهی و نمایش اطلاعات.