معنی فارسی cawky
B1خشن و بیادب، به طرز غیرقابل قبولی پرخاشگر.
Rude and arrogant in behavior.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پرندهای با چهرهی خشن بر روی حصار نشسته بود.
مثال:
The cawky bird landed on the fence.
معنی(example):
شخصیت خشن او باعث شد تا متمایز باشد.
مثال:
His cawky personality made him stand out.
معنی فارسی کلمه cawky
:
خشن و بیادب، به طرز غیرقابل قبولی پرخاشگر.