معنی فارسی censusing
B1شامل عمل سرشماری کردن، به ویژه برای جمعآوری دادهها و اطلاعات آماری.
The act of conducting a census.
- VERB
example
معنی(example):
عمل سرشماری برای آمارهای دقیق جمعیتی مهم است.
مثال:
Censusing is important for accurate demographic statistics.
معنی(example):
این آژانس در حال سرشماری جمعیت است تا برای منابع آینده برنامهریزی کند.
مثال:
The agency is censusing the population to plan for future resources.
معنی فارسی کلمه censusing
:
شامل عمل سرشماری کردن، به ویژه برای جمعآوری دادهها و اطلاعات آماری.