معنی فارسی centerable
B1قابل تمرکز یا قرار گرفتن در مرکز.
Able to be positioned or adjusted to the center.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
برنامه طراحی به شما اجازه میدهد تا طرحهای قابل مرکزیت ایجاد کنید.
مثال:
The drawing program allows you to create centerable designs.
معنی(example):
او تصویر را تنظیم کرد تا در صفحه قابل مرکزیت باشد.
مثال:
She adjusted the image to be centerable on the page.
معنی فارسی کلمه centerable
:
قابل تمرکز یا قرار گرفتن در مرکز.