معنی فارسی centeredness
B1حالت یا کیفیت متمرکز بودن.
The state or quality of being centered.
- NOUN
example
معنی(example):
تمرکز او در وضعیتهای پر استرس قابل تحسین است.
مثال:
Her centeredness in stressful situations is admirable.
معنی(example):
تمرین مدیتیشن به بهبود تمرکز فرد کمک میکند.
مثال:
Practicing meditation helps enhance one's centeredness.
معنی فارسی کلمه centeredness
:
حالت یا کیفیت متمرکز بودن.