معنی فارسی centermost

B1

مرکزی‌ترین، به جایی اشاره دارد که نزدیکترین فاصله را از مرکز دارد.

Situated in the center or closest to the center.

example
معنی(example):

صندلی مرکزی بهترین مکان برای دیدن صحنه است.

مثال:

The centermost seat is the best place to view the stage.

معنی(example):

او همیشه در موقعیت مرکزی در کلاس درس می‌نشیند.

مثال:

He always sits in the centermost position in the classroom.

معنی فارسی کلمه centermost

: معنی centermost به فارسی

مرکزی‌ترین، به جایی اشاره دارد که نزدیکترین فاصله را از مرکز دارد.