معنی فارسی centralizer

B1

مرکزگر، شخص یا ابزاری که گروه‌ها یا سیستم‌ها را برای بهبود عملکرد و تعامل مجدداً ترتیب می‌دهد.

A person or tool that reorganizes groups or systems to improve performance and interaction.

example
معنی(example):

مرکزگر گروه‌ها را برای افزایش بهره‌وری دوباره سازماندهی می‌کند.

مثال:

A centralizer reorganizes groups to enhance efficiency.

معنی(example):

مرکزگر در سازمان همکاری تیمی را بهبود بخشید.

مثال:

The centralizer in the organization improved teamwork.

معنی فارسی کلمه centralizer

: معنی centralizer به فارسی

مرکزگر، شخص یا ابزاری که گروه‌ها یا سیستم‌ها را برای بهبود عملکرد و تعامل مجدداً ترتیب می‌دهد.