معنی فارسی centrical
B1مربوط به یا در مرکز قرار داشتن.
Relating to or situated at the center.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رویکرد مرکزی به مشکل توسط همه تحسین شد.
مثال:
The centrical approach to the problem was appreciated by everyone.
معنی(example):
آنها در تجزیه و تحلیل خود دیدگاه مرکزی اتخاذ کردند.
مثال:
They took a centrical view in their analysis.
معنی فارسی کلمه centrical
:
مربوط به یا در مرکز قرار داشتن.