معنی فارسی centry

B1

سربازی که در محل مشخصی نگهبانی می‌دهد.

A soldier assigned to guard a particular place.

example
معنی(example):

سرباز نگهبان مسئول حفاظت از ورودی است.

مثال:

The centry is responsible for guarding the entrance.

معنی(example):

او در طول شب سرباز نگهبان بود.

مثال:

He was a centry on duty during the night.

معنی فارسی کلمه centry

: معنی centry به فارسی

سربازی که در محل مشخصی نگهبانی می‌دهد.