معنی فارسی centrifugate

B1

فرآیند جداسازی ذرات با استفاده از نیروی گریز از مرکز.

To separate substances in a mixture by spinning them at high speed to create a centrifugal force.

example
معنی(example):

دانشمند از یک سانتریفیوژ برای سانتریفوژه کردن مخلوط استفاده کرد.

مثال:

The scientist used a centrifuge to centrifugate the mixture.

معنی(example):

ما باید نمونه را قبل از آزمایش سانتریفوژه کنیم.

مثال:

We need to centrifugate the sample before testing it.

معنی فارسی کلمه centrifugate

: معنی centrifugate به فارسی

فرآیند جداسازی ذرات با استفاده از نیروی گریز از مرکز.