معنی فارسی cessantly
B2به معنای بیوقفه و مداوم، به خصوص در رابطه با فعالیتها یا رویدادها.
Constantly; without pause; continuously.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور مداوم درباره فیلم مورد علاقهاش صحبت کرد.
مثال:
He talked incessantly about his favorite movie.
معنی(example):
باران به طور مداوم به مدت دو روز بارید.
مثال:
The rain fell ceaselessly for two days.
معنی فارسی کلمه cessantly
:
به معنای بیوقفه و مداوم، به خصوص در رابطه با فعالیتها یا رویدادها.