معنی فارسی chairless

B1

به فضایی اطلاق می‌شود که در آن صندلی وجود ندارد.

Describing a space that lacks chairs.

example
معنی(example):

در اتاق بدون صندلی، مردم روی زمین نشسته بودند.

مثال:

In the chairless room, people sat on the floor.

معنی(example):

طراحی بدون صندلی کافه باعث تشویق تعامل اجتماعی بیشتر شد.

مثال:

The chairless design of the cafe encouraged more social interaction.

معنی فارسی کلمه chairless

: معنی chairless به فارسی

به فضایی اطلاق می‌شود که در آن صندلی وجود ندارد.