معنی فارسی chairmaker
B2فردی که به ساخت و تهیه صندلیها مشغول است.
A person who makes chairs, especially by hand.
- NOUN
example
معنی(example):
صندلیساز صندلیهای چوبی زیبایی را به صورت دستی ساخته است.
مثال:
The chairmaker crafted beautiful wooden chairs by hand.
معنی(example):
او حرفهی صندلیسازی را از پدربزرگش آموخت.
مثال:
He learned the trade of a chairmaker from his grandfather.
معنی فارسی کلمه chairmaker
:
فردی که به ساخت و تهیه صندلیها مشغول است.