معنی فارسی chairmaned
B1رئیسجمهوری شده، به معنای قرار گرفتن در موقعیت رهبری یک گروه یا سازمان.
To have been appointed or designated as the chairman.
- VERB
example
معنی(example):
کمیته توسط یک رهبر محترم رئیسجمهوری شد.
مثال:
The committee was chairmaned by a well-respected leader.
معنی(example):
او به مدت پنج سال رئیس هیئت مدیره بود.
مثال:
He was chairmaned of the board for five years.
معنی فارسی کلمه chairmaned
:
رئیسجمهوری شده، به معنای قرار گرفتن در موقعیت رهبری یک گروه یا سازمان.