معنی فارسی chamoised

B1

صفتی برای توصیف سطح یا جسم که با چمی تمیز یا براق شده است.

Describes a surface or object that has been cleaned or polished using a chamois.

example
معنی(example):

کفش‌های چرمی چمی شدند تا براق شوند.

مثال:

The leather shoes were chamoised to make them shine.

معنی(example):

او بعد از تمیز کردن، ماشینش را چمی کرد.

مثال:

She had her car chamoised after detailing.

معنی فارسی کلمه chamoised

: معنی chamoised به فارسی

صفتی برای توصیف سطح یا جسم که با چمی تمیز یا براق شده است.