معنی فارسی chariotee

B1

کسی که در کالسکه یا ارابه سواری می‌کند.

A person who drives a chariot, often in competitions.

example
معنی(example):

چاریوتی در طول مسابقه با مهارت مانور داد.

مثال:

The chariotee maneuvered skillfully during the race.

معنی(example):

چاریوتی بودن نیاز به تمرکز و واکنش‌های سریع دارد.

مثال:

Being a chariotee requires focus and quick reflexes.

معنی فارسی کلمه chariotee

: معنی chariotee به فارسی

کسی که در کالسکه یا ارابه سواری می‌کند.