معنی فارسی chimp
B1 /tʃɪmp/گونه‌ای از میمون‌ها که نزدیک‌ترین خویشاوند انسان‌ها هستند و در آفریقا زندگی می‌کنند.
A large primate that is closely related to humans, known for its cognitive abilities and social structures.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To review each image on a digital camera after it is taken.
معنی(verb):
To get very excited when showing images on a digital camera.
noun
معنی(noun):
A species of great ape in the genus Pan, native to Africa, and believed by biologists to be the closest extant relative to humans.
example
معنی(example):
این شامپانزه از شاخه‌ای به شاخه دیگر تاب می‌خورد.
مثال:
The chimp swung from branch to branch.
معنی(example):
شامپانزه‌ها به خاطر هوش و رفتارهای اجتماعی‌شان شناخته شده‌اند.
مثال:
Chimps are known for their intelligence and social behavior.
معنی فارسی کلمه chimp
:
گونه‌ای از میمون‌ها که نزدیک‌ترین خویشاوند انسان‌ها هستند و در آفریقا زندگی می‌کنند.
