معنی فارسی choiceless
B1بیاختیار، حالتی که فرد احساس میکند گزینهای برای انتخاب ندارد.
Having no choices or alternatives available.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
در آن شرایط، احساس میکردم که گزینهای ندارم و در دام افتادهام.
مثال:
In that situation, I felt choiceless and trapped.
معنی(example):
گاهی اوقات زندگی میتواند احساس بیاختیاری به شما بدهد.
مثال:
Sometimes life can make you feel choiceless.
معنی فارسی کلمه choiceless
:
بیاختیار، حالتی که فرد احساس میکند گزینهای برای انتخاب ندارد.