معنی فارسی chronographic
C1مرتبط با ثبت زمان و تاریخ به طور دقیق و منظم.
Relating to or having the nature of chronography.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سابقه کرونوگرافیک پیشرفت رویداد را نشان داد.
مثال:
The chronographic record showed the progression of the event.
معنی(example):
در مطالعات کرونوگرافیک، دقت بسیار مهم است.
مثال:
In chronographic studies, accuracy is paramount.
معنی فارسی کلمه chronographic
:
مرتبط با ثبت زمان و تاریخ به طور دقیق و منظم.