معنی فارسی chrysaline

B1

مرتبط با خصوصیات شفاف یا درخشان کریسالید.

Pertaining to the clear or pearly appearance typical of certain chrysalises.

example
معنی(example):

ظاهر کریسالین پیوپ‌ها جالب است.

مثال:

The chrysaline appearance of the pupae is fascinating.

معنی(example):

آن‌ها طبیعت کریسالین حشرات در حال توسعه را مشاهده کردند.

مثال:

They observed the chrysaline nature of the developing insects.

معنی فارسی کلمه chrysaline

: معنی chrysaline به فارسی

مرتبط با خصوصیات شفاف یا درخشان کریسالید.