معنی فارسی chumbling
B1چمبلینگ، به معنای تولید صدای خاصی به صورت مداوم و معمولاً در حین انجام کاری، مانند کار کردن با ماشین.
A low, continuous sound, typically made while doing a task.
- verb
verb
معنی(verb):
To peck at or nibble.
example
معنی(example):
او در حین کار بر روی پروژهاش در حال چمبلینگ بود.
مثال:
He was chumbling while he worked on his project.
معنی(example):
صدای چمبلینگ ماشینآلات بسیار بلند بود.
مثال:
The chumbling of the machinery was quite loud.
معنی فارسی کلمه chumbling
:
چمبلینگ، به معنای تولید صدای خاصی به صورت مداوم و معمولاً در حین انجام کاری، مانند کار کردن با ماشین.