معنی فارسی churchwardenize
B1به معنای ایجاد ساختار و مدیریت مناسب در فعالیتهای کلیسایی یا مذهبی.
To organize or manage something in a manner akin to the responsibilities of a churchwarden.
- VERB
example
معنی(example):
راهبردهای جدید مدیریت فعالیتهای کلیسا را ساماندهی خواهد کرد.
مثال:
The new guidelines will churchwardenize the management of parish activities.
معنی(example):
ما باید روش خود را برای برگزاری رویدادهای اجتماعی ساماندهی کنیم تا مشارکت را افزایش دهیم.
مثال:
We need to churchwardenize our approach to community events to improve participation.
معنی فارسی کلمه churchwardenize
:
به معنای ایجاد ساختار و مدیریت مناسب در فعالیتهای کلیسایی یا مذهبی.