معنی فارسی circuitousness
B1پیچیدگی و دوری از مسیر مستقیم در بیان یا عمل.
The quality of being indirect or having a roundabout approach.
- NOUN
example
معنی(example):
پیچیدگی توضیحات او همه را سردرگم کرد.
مثال:
The circuitousness of her explanation confused everyone.
معنی(example):
ما به خاطر پیچیدگی مسیری که انتخاب کردیم ناامید شده بودیم.
مثال:
We were frustrated by the circuitousness of the route we took.
معنی فارسی کلمه circuitousness
:
پیچیدگی و دوری از مسیر مستقیم در بیان یا عمل.
