معنی فارسی circumbasal

B1

ساختاری که به دور از پایه یک گیاه یا ارگان طبیعی قرار دارد.

Referring to the area surrounding the base of a biological structure.

example
معنی(example):

ساختمان دورپایه از پایه گیاه پشتیبانی می‌کند.

مثال:

The circumbasal structure supports the base of the plant.

معنی(example):

مشاهده ویژگی‌های دورپایه می‌تواند در شناسایی گونه کمک کند.

مثال:

Observing the circumbasal features can help in identifying the species.

معنی فارسی کلمه circumbasal

: معنی circumbasal به فارسی

ساختاری که به دور از پایه یک گیاه یا ارگان طبیعی قرار دارد.