معنی فارسی circumduct
B1دور زدن، در یک بحث یا گفتگو، به طور غیرمستقیم به موضوع پرداخته و از برخورد مستقیم با آن خودداری کردن.
To bypass or avoid a topic in conversation without confronting it directly.
- OTHER
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت که موضوع را دور بزند به جای اینکه مستقیماً به آن بپردازد.
مثال:
He decided to circumduct the issue instead of addressing it directly.
معنی(example):
دور زدن میتواند گاهی یک استراتژی خردمندانه در مذاکرات باشد.
مثال:
Circumducting can sometimes be a wise strategy in negotiations.
معنی فارسی کلمه circumduct
:
دور زدن، در یک بحث یا گفتگو، به طور غیرمستقیم به موضوع پرداخته و از برخورد مستقیم با آن خودداری کردن.