معنی فارسی circumesophagal
B1مربوط به ناحیهای که به دور مری واقع شده است.
Relating to the area surrounding the esophagus.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عصب دور مری در هضم غذا نقش حیاتی دارد.
مثال:
The circumesophagal nerve plays a crucial role in digestion.
معنی(example):
یک مطالعه نشان داد که ناحیه دور مری چطور به بلع کمک میکند.
مثال:
A study showed how the circumesophagal area affects swallowing.
معنی فارسی کلمه circumesophagal
:
مربوط به ناحیهای که به دور مری واقع شده است.