معنی فارسی circumfer
B1به دور چیزی حرکت کردن یا اندازهگیری کردن.
To move or measure around an object.
- VERB
example
معنی(example):
از دانشآموزان خواسته شد تا دور نمای دایره را بکشند.
مثال:
The students were asked to circumfer the outline of the circle.
معنی(example):
دور زدن یک شیء به معنی اندازهگیری در اطراف لبه آن است.
مثال:
To circumfer an object means to measure around its edge.
معنی فارسی کلمه circumfer
:
به دور چیزی حرکت کردن یا اندازهگیری کردن.