معنی فارسی circumflect
B1به معنای تغییر تن صدا یا جزئیات یک کلمه یا جمله از طریق تغییر در زیر و بم آن.
To change or modify the tone or pitch of something, often in speech.
- VERB
example
معنی(example):
حرکت دورانی کلمه به این معنی است که تن آن را با تغییر ارتفاعش تغییر دهیم.
مثال:
To circumflect the word means to alter its tone by changing its pitch.
معنی(example):
سخنران تصمیم گرفت بر روی نکات مهم دقت کند تا شفافیت بیشتری ایجاد کند.
مثال:
The speaker decided to circumflect on important points for clarity.
معنی فارسی کلمه circumflect
:
به معنای تغییر تن صدا یا جزئیات یک کلمه یا جمله از طریق تغییر در زیر و بم آن.