معنی فارسی circumforaneous
B1دوران یک شئ یا به دور چیزی بودن، به طور خاص به ناحیهای اطلاق میشود که در اطراف یک شیء قرار دارد.
Relating to or situated around something, especially referring to the surrounding area of an object.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
منطقه دور درخت جایی است که پوست درخت رشد میکند.
مثال:
The circumforaneous area of the tree trunk is where the bark grows.
معنی(example):
او در باغ دور باغچه به دنبال گنجهای مخفی گشت.
مثال:
She explored the circumforaneous garden for hidden treasures.
معنی فارسی کلمه circumforaneous
:
دوران یک شئ یا به دور چیزی بودن، به طور خاص به ناحیهای اطلاق میشود که در اطراف یک شیء قرار دارد.