معنی فارسی circumfusile

B1

قابلیت ذوب شدن یا گردش در اطراف، به ویژه در زمینه مواد یا شکل‌ها.

Having the ability to flow or be molded with heat or pressure.

example
معنی(example):

طبیعت قابل ذوب دور این ماده باعث می‌شود که به راحتی قالب‌گیری شود.

مثال:

The circumfusile nature of the material allows it to be easily molded.

معنی(example):

در فرآیندهای صنعتی، مواد قابل ذوب غالباً ترجیح داده می‌شوند.

مثال:

In industrial processes, circumfusile substances are often preferred.

معنی فارسی کلمه circumfusile

: معنی circumfusile به فارسی

قابلیت ذوب شدن یا گردش در اطراف، به ویژه در زمینه مواد یا شکل‌ها.